سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://maryam1995.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

صدا

 

در آنجا بر فراز قله کوه

دو پایم خسته از رنج دویدن

به خود گفتم که در این اوج دیگر

صدایم را خدا خواهد شنیدن

 

بسوی ابرهای تیره پرزد

نگاه روشن امیدوارم

زدل فریاد کردم کای خداوند

من او را دوست دارم دوست دارم

 

صدایم رفت تا اعماق ظلمت

بهم زد خواب شوم اختران را

غبار آلوده و بی تاب کوبید

در زرین قصر آسمان را

 

ملائک با هزاران دست کوچک

کلون سخت سنگین را کشیدند

ز طوفان صدای بی شکیبم

بخود لرزیده در ابری خزیدند

 

ستون ها همچو ماران پیچ در پیچ

درختان در مه سبزی شناور

صدایم پیکرش را شستشو داد

ز خاک ره درون حوض کوثر

 

خدا در خواب رویا بار خود بود

بزیرپلک ها پنهان نگاهش

صدایم رفت و با اندوه نالید

میان پرده های خوابگاهش

 

 

ولی آن پلک های نقره آلود

دریغا تا سحر گه بسته بودند

سبک چون گوش ماهی های ساحل

به روی دیده اش بنشسته بودند

 

صدا صد بار نومیدانه برخاست

که عاصی گردد و بر وی بتازد

صدا می خواست تا با پنجه خشم

حریر خواب اورا پاره سازد

 

صدا فریاد می زد از سر درد

بهم کی ریزد این خواب طلایی؟

من اینجا تشنه یک جرعه مهر

تو آنجا خفته بر تخت خدائی

 

مگر چندان تواند اوج گیرد

صدائی دردمند ومحنت آلود

چو صبح تازه از ره باز آمد

صدایم از(صدا) دیگر تهی بود

 

ولی اینجا به سوی آسمانهاست

هنوز این دیده امیدوارم

خدایا این صدا را می شناسی؟

من او را دوست دارم دوست دارم

 

 

 

 


[ دوشنبه 90/11/17 ] [ 7:6 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 61194

مهرشاد

عروسک

آرشیو کد آهنگ