http://maryam1995.ParsiBlog.com
| ||
پیرمرد ایستاده بود دم در و پسر جوان را جلوی همه، بلند بلند نصیحت می کرد. وسط حرف هایش هم به مردمی که برای روضه آمده بودند، خوش آمد می گفت . پسر سرش را انداخته بود پایین و به حرف های پیرمرد گوش می داد. [ سه شنبه 90/12/16 ] [ 8:48 عصر ] [ مریم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : برزخ ] [ Weblog Themes By : barzak ] |