http://maryam1995.ParsiBlog.com
| ||
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق ان شب مست مستش کرده بود فارغ از هر جام مستش کرده بود گفت یارب از چه خوارم کرده ای خسته ام زین عشق دلخونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت دیوانه لیلایت منم دررگت پنهان و پیدایت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم ونشناختی [ یکشنبه 90/11/2 ] [ 2:53 عصر ] [ مریم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : برزخ ] [ Weblog Themes By : barzak ] |